
تحلیل تکنیکال /تحلیل بنیادی
۱۴۰۱/۱۱/۰۲تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) با تمرکز بر دادهها و نمودارهای یک بازار، الگوها و روندهای قیمتی آن را شناسایی میکند تا به کمک این اطلاعات به پیشبینی قابل اطمینانی از آینده بازار مورد نظر دست یابد. این روش، یکی از متداولترین روشهای تحلیلی در بازارهای مالی است که در بورس اوراق بهادار، بورس کالا و… کاربرد دارد.از طریق تحلیل تکنیکال سرمایهگذاران میتوانند با نگاهی منطقی و مطمئن معاملات خود را انجام دهند. این امر طبعا سودآوری و آسودگی خاطر بیشتری به ارمغان میآورد. بنابراین این موضوع در سرفصلهای آموزش بورس همواره از جایگاه ویژهای برخوردار است.
مفاهیم پایهای تحلیل تکنیکال
دانش تحلیل تکنیکال بر عملکرد معاملاتی چه تاثیری دارد؟
معاملهگری بدون دانش و استفاده از روش های تحلیل بورس، مانند پرتاب یک تاس است. در این حالت، احتمال آمدن عدد ۶ چندان زیاد نیست. این امر ریسک قابل توجهی بر دوش سرمایهگذار قرار میدهد. تحلیل تکنیکال کلیدی است که به کمک آن میتوانید تغییرات قیمت یک دارایی را بررسی کرده و زمان مناسب برای خرید و فروش آن را شناسایی کنید.
تحلیل تکنیکال چه تفاوتی با تحلیل بنیادی دارد؟
به طور خلاصه میتوان گفت تحلیل بنیادی کمک میکند تا ارزش ذاتی یک ورقه بهادار را پیدا کرده و با قیمت روز آن مقایسه کنیم. در مقابل، تحلیل تکنیکال بر اساس روند تاریخچهای قیمت اوراق، شاخصها و هر آنچه عرضه و تقاضا بر قیمت آن مؤثر است، کمک میکند رفتار قیمت آنها را پیشبینی کنیم. معاملهگران حرفهای از تمام روش های تحلیل بهره میبرند تا بهترین تصمیم را بگیرند. برای ارتقای دانش معاملهگری خود نیاز است تا هر دو مهارت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی را با هم داشته باشید. طبعا این کار زمان زیادی خواهد گرفت. به همین دلیل بسیاری از افراد سرمایه گذاری در صندوقها را انتخاب میکنند.
پدر علم تحلیل تکنیکال کیست؟
خاستگاه تحلیل تکنیکال صدها سال پیش است. براساس برخی منابع تاریخی به نظر میرسد دانش تحلیل تکنیکال برای اولین بار در ژاپن در قرن ۱۸ ظاهر شد. بعدها در قرن ۱۹ تحلیل تکنیکال در آمریکا شهرت یافت. در واقع «چارلز هنری داو» شخصی بود که در این زمینه شروع به فعالیت کرد. امروزه او را به عنوان پدر علم تحلیل تکنیکال نوین میشناسند.
تعریف نمودار قیمت چیست؟
نمودار قیمت، دنبالهای از قیمتهای ترسیم شده در یک بازه زمانی خاص است. در نمودار قیمت، محور عمودی مقیاس قیمت را نشان میدهد و محور افقی مقیاس زمان را نشان میدهد.
انواع نمودارهای مورد استفاده در تحلیل تکنیکال کدامند؟
نمودارها اطلاعات قیمت اوراق بهادار در طول زمان به صورت گرافیکی نمایش میدهند. سه نوع نمودار که در تحلیل تکنیکال کاربرد فراوان دارند، عبارتند از:
– نمودار خطی
– نمودار میله ای
– نمودار کندل استیک
این که تحلیلگر از کدام نوع از نمودارها استفاده میکند، به نوع اطلاعاتی که به دنبال آن هستند و سطح مهارت فردی آنها بستگی دارد.
نمودار خطی:نمودار خطی سادهترین نمودار در تحلیل تکنیکال است. معمولا این نمودار قیمت پایانی نماد را در تایم فریمی که مشخص شده است، در طول زمان نشان میدهد.
نمودار میله ای:نمودارهای میله ای برای نشان دادن حرکت قیمت اوراق بهادار در یک دوره زمانی استفاده میشوند. در یک نمودار میله ای، قیمتهای باز شدن، بسته شدن، بالا و پایین سهام یا سایر ابزارهای مالی در شمای میلههایی تعبیه شدهاند. مجموعه این میلهها که از خطوط عمودی تشکیل شده است نمایانگر هر نقطه قیمتی در بازه زمانی تعیین شده است.
نمودار کندل استیک:نموداری که قیمتهای افتتاحیه، بالا، پایین و بسته شدن یک اوراق بهادار را برای یک روز نشان میدهد. قسمت پهن هر کندل را “بدنه” مینامند. این بخشها نشان میدهد که آیا قیمت بستهشدن اوراق بهادار بالاتر از قیمت افتتاحیه (سیاه / قرمز) یا پایینتر (سفید / سبز) است. خطوط نازک بلند بالا و پایین بدنه نمایانگر دامنه بالا / پایین است و به آنها سایه گفته میشود.ممکن است مشاهده کنید که بدنه موجود در نمودارهای کندل استیک، به دو گونهی توخالی و پر شده است. اساسا کندل استیکهای توخالی، جایی که قیمت بستهشدن بیشتر از قیمت افتتاحیه است، نشانگر فشار خرید خواهد بود. در حالی که کندل استیکهای پر شده، جایی که قیمت بسته شدن کمتر از قیمت افتتاحیه باشد، نشان دهنده فشار فروش است.نمودار کندل استیک تأثیر احساسات سرمایهگذاران را بر قیمت اوراق بهادار نشان میدهد و توسط معاملهگران برای تعیین زمان ورود یا خروج از معاملات استفاده میشود.
برای یک تحلیل تکنیکال ساده چه مطالبی را باید بدانیم؟
مفهوم حجم در تحلیل تکنیکال
به تعداد سهام یا قراردادهایی است که در یک بازه زمانی مشخص، معمولاً در روز، معامله میشود، حجم میگویند. حجم از جنبههای مهم تحلیل تکنیکال است زیرا برای تایید روندها و الگوها مورد استفاده قرار میگیرد. هر گونه حرکت قیمتی به سمت بالا یا پایین با حجم نسبتاً زیاد، قویتر تلقی میشود. میزان حجم توسط تحلیلگران تحت نظارت قرار میگیرد تا به ایدههایی در مورد تغییر روند آینده برسند. اگر حجم در روند صعودی شروع به کاهش کند، معمولاً نشانه پایان روند صعودی است.
سطح حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال
حمایت و مقاومت دو اصطلاح بسیار رایج در تحلیل تکنیکال هستند. حمایت، قیمتی است (خطی است) که تصور میشود تقاضا به اندازه کافی قوی است و از کاهش بیشتر قیمت جلوگیری میکند. این اتفاق زمانی میافتد که قیمت اوراق به نقطهای ارزانتر از ارزش واقعی آن برسد. در نتیجه علاقه در خریداران برای ورود به سرمایهگذاری ایجاد شده و فروشندگان تمایل کمتری برای فروش در همان قیمت خواهند داشت. در حالی که مقاومت سطح قیمتی است دقیقا برعکس حالت شرح داده شده خواهد بود.
روندها
روند، جهت کلی بازار یا نمودار قیمتی یک دارایی را نشان میدهد. بسیاری از تحلیلگران روند را به عنوان مسیر معاملات خود ترسیم میکنند. روندهای صعودی و نزولی در همه بازارها مانند سهام، اوراق قرضه و معاملات آتی رخ میدهد. یک روش معمول برای شناسایی روندها استفاده از خط روند است. در این حالت یک سری از نقاط اوج (برای روند نزولی) یا نقاط قعر (برای روند صعودی) نوسانات را به هم متصل میکنیم. روند صعودی یک سری از نقاط قعر را به هم متصل میکند و سطح حمایتی را برای حرکت های بعدی قیمت نشان میدهد. روند نزولی یک سری نقاط اوج را بهم متصل میکند و یک سطح مقاومت را برای حرکتهای بعدی قیمت نمایش میدهد.
شناسایی الگوها
در تحلیل تکنیکال، تغییر بین روندهای صعودی و نزولی اغلب با الگوهای قیمتی مشخص میشود.
برای آموزش تحلیل تکنیکال پیشرفته چه مفاهیمی را بشناسیم؟
نقش اندیکاتور در تحلیل تکنیکال
اندیکاتورها در تحلیل تکنیکال مجموعهای از نقاط داده هستند که یک نمودار راهنما را تشکیل میدهند. این نمودار با استفاده از محاسبات ریاضی بر اساس قیمت و حجم گذشته یک اوراق بهادار برای پیشبینی روند بازار آن تهیه میشود. اندیکاتورها را میتوان بر اساس ویژگیهای مشترک خود یعنی قیمت و حجم دستهبندی کرد. به طور مثال جایی که اندیکاتورهای قیمتی به اندازهگیری روند کلی حرکت قیمت کمک میکنند اندیکاتورهای مربوط به حجم در اندازهگیری احساس و جو کلی حاکم بر بازار نقشآفرین هستند.توجه به این نکته مهم است که بررسی اندیکاتورها بیشتر از این که یک علم باشد یک هنر است. زیرا امکان دارد یک اندیکاتور یکسان، رفتارهای مختلفی را در اوراق بهادار مختلف نشان دهد. از طریق مطالعه دقیق و تجربه، مهارت لازم برای مطالعه صحیح اندیکاتورهای مختلف را به مرور زمان به دست میآید.
معرفی اسیلاتور و نحوه کارکرد آن
اسیلاتورها گونهای از اندیکاتورها محسوب میشوند. تفاوت این دسته از اندیکاتورها با باقی، در آن است که شیوه نمایش آن در یک پنجره جدا یا زیر نمودار اصلی تعبیه میشود. اسیلاتورها معمولا توسط تحلیلگران با اندیکاتورهایی دیگر همراه میشوند تا برای تصمیم گیری در مورد معاملات اطمینان بیشتر حاصل شود. در واقع تحلیلگران وقتی نتوانند در نمودار تحلیل تکنیکال ورقه بهاداری روند قابل اتکایی را به راحتی بیابند، از اسیلاتور استفاده می کنند. بنابراین به زبان ساده می توان گفت، اسیلاتور ابزاری برای نمایانکردن نوسانات است. سرمایه گذاران از این ابزار برای بررسی رفتار خریداران و فروشندگان و یافتن حجم بیش از اندازهای در کوتاه مدت، استفاده میکنند.
مختصری درباره فیبوناچی
اعداد فیبوناچی در ابتدا بر پایه یک مفهوم ریاضی، مشتق شده از قرنها قبل محاسبه شدند. آنها از نسبتی که توسط دنباله فیبوناچی استخراج شده است، ایجاد شدهاند. دنباله فیبوناچی اطلاعات مورد نیاز برای فرمولبندی سطح حمایت و مقاومت را فراهم میکند. این اطلاعات میتواند در چارچوب مدیریت ریسک افراد استفاده شود.تحلیلگران میتوانند از سطح اصلاحی فیبوناچی به تنهایی استفاده کنند یا آنها را با سایر روش های معاملاتی ترکیب کنند. از دنبالهی فیبوناچی همچنین برای فرمولسازی نظریههای دیگری مانند اصل موج الیوت نیز استفاده میشود.
مختصری درباره ایچیموکو
این روش معمولاً به عنوان ابر« Ichimoku »شناخته میشود و اندیکاتوری است که سطوح حمایت و مقاومت را نشان میدهد و همچنین جهتها روندها را مشخص میکند. اساساً این اندیکاتور از میانگین متحرک استفاده میکند. ابر ایچیموکو ابزاری قدرتمند و پیشرفته برای کمک به تجزیه و تحلیل نمودارهای اوراق بهادار و مشخص کردن قدرت سطوح حمایت و مقاومت است.
میانگین متحرک
میانگین متحرک (MA) ابزاری ساده ولی بسیار مهم برای تحلیل تکنیکال است. این اندیکاتور با ایجاد میانگین قیمتهایی در طول نمودار، که مداوم بهروز میشود، نمودار قیمتی را هموار میکند. همانطور که گفته شد، میانگین در یک بازه زمانی خاص گرفته می شود. این بازه میتواند روزانه، ماهانه، سالانه یا هر دوره زمانی که معاملهگر انتخاب میکند، باشد. میانگین متحرک به معاملهگران کمک میکند تا تحلیل بهتری از روند قیمتی داشته باشند.
باند بولینگر
باندهای بولینگر به صورت نسبی به تعیین بالا یا پایین بودن قیمت کمک میکند. از آنها به صورت جفت (هر دو باند بالا و پایین) و همراه با میانگین متحرک استفاده میشود. بنابراین، اندیکاتور باند بولینگر از سه خط تشکیل میشود. خط میانگین متحرک، در میان دو خط دیگر قرار دارد. دو خط دیگر که در بالا و پایین خط میانگین متحرک قرارمیگیرند، خطوطی هستند که به صورت پیشفرض، دو انحراف معیار با خط میانگین فاصله دارند و باندهای بالا و پایین را ایجاد میکنند. مشاهده فشار یا شکست در باندهای این اندیکاتور میتواند به پیشبینی مناسبتر کمک کند.
اندیکاتور RSI
اندیکاتور RSI در دسته اندیکاتورهای اسیلاتور قرار میگیرد. این اندیکاتور از یک منحنی تشکیل شده است که در بازه ۰ تا ۱۰۰ نوسان میکند. زمانی که اندیکاتور RSI بالاتر از تراز ۷۰ باشد، نماد در وضعیت اشباع خرید و زمانی که پایینتر از تراز ۳۰ باشد، در وضعیت اشباع فروش قرار دارد. در صورتی که RSI از منطقه اشباع فروش خارج شده و بالاتر برود، احتمالا زمان مناسبی برای خرید و اگر RSI از اشباع خرید سهم خارج شده و پایین بیاید، احتمالا زمان مناسبی برای فروش سهم است.
اندیکاتور MACD
اندیکاتور MACD یکی از اندیکاتورهای مهم و پرطرفدار در تحلیل تکنیکال است که «واگرایی» و «همگرایی» میانگین متحرک قیمت را نمایش میدهد. این اندیکاتور از دو منحنی «سیگنال» و «MACD» تشکیل شده است. هنگامی که این دو منحنی با یکدیگر برخورد میکنند، احتمالا سیگنالی برای خرید یا فروش آن دارایی باشد. به این صورت که اگر منحنی MACD، منحنی سیگنال را از پایین به بالا قطع کند، احتمالا زمان مناسبی برای خرید و اگر از بالا به پایین قطع کند، احتمالا زمان مناسبی برای فروش آن دارایی باشد.دقت کنید که تمامی اندیکاتورها ماهیت احتمالی دارند و هیچ تضمینی وجود ندارد که قیمت سهم دقیقا مطابق پیشبینی اندیکاتور عمل کند. از این رو توصیه میکنیم که صرفا به تحلیل حاصل از یک اندیکاتور بسنده نکرده و از سایر روش های تحلیل بورس نظیر تحلیل بنیادی و تابلوخوانی نیز استفاده کنید.
مفهوم واگرایی و کاربرد آن
واگرایی را در واقع نوعی ناهماهنگی میان قیمت و اندیکاتور میدانیم. به طور مثال در حالت معمول، هنگامی که نمودار سهام یا اوراق بهادار دیگر سقف یا کف جدیدی ایجاد میکند، اندیکاتور نیز همین کار را میکند یا زمانی که نمودار افزایش قیمت را نشان میدهد، اندیکاتور نیز در حالت افزایشی است. حال اگر در جایی از روندهای نمودار و اندیکاتور این همسویی از بین برود اصطلاحا گفته میشود که واگرایی رخ داده است. واگرایی انواع مختلفی دارد و از نشانههای نسبتا مطمئنتر برای پیشبینی آینده قیمتی است.
مختصری درباره پرایس اکشن
پرایس اکشن یک روش دیگه برای حدس و پیشبینی در بازارهای مالی است. تمرکز اصلی پرایس اکشن بر حرکت قیمت در طول زمان است. به بیان ساده، پرایس اکشن یک روش تحلیل است که در آن تحلیلگر تنها با استفاده از چارت قیمتی خام و بدون استفاده از هیچگونه اندیکاتوری به پیشبینی و معامله بر اساس آن اقدام میکند.
تحلیل تكنیكال در واقع یک هنر است كه به شما این امکان را میدهد تا با استفاده از روشها و تکنیکهایی كه شامل یک سری ابزار، نمودار، اندیکاتور و… است، به تحلیل سهام بپردازید و مهمتر از آن این است كه در این نوع تحلیل به این مرحله میرسید كه اگر این اتفاقی برای سهم یا شاخصی رخ بدهد، انتظار بازار برای آن سهم یا شاخص چه خواهد بود.
نکتهای كه اینجا مطرح میشود این است كه تحلیل تکنیکال و تحلیل نموداری نهتنها در بازارهای مالی همچون بازار سرمایه به کار میرود، بلكه در سایر بازارها از جمله بازار مسکن، بازار ارز و بازارهای کالایی همچون فلزات رنگی و محصولات کشاورزی و… نیز استفاده میشود؛ بنابراین شما با تحلیل تكنیكال میتوانید تنها با تکیهبر دانش تكنیكی و نموداری خود و بدون توجه به اخبار، شایعات و عوامل تحلیل بنیادی به بررسی رفتار بازار و خرید و فروش در آن بپردازید. یادآوری میشود که براساس آموزههای تحلیل تکنیکال همه اطلاعات مهم بازار در قیمتها و حجم معاملات منعکس شده است.اگر تجربه فعالیت در بازار سرمایه ایران را داشته باشید، احتمالا بارها اسم تحلیل بنیادی یا همان فاندامنتال را شنیدهاید. در پاسخ به این پرسش که تحلیل بنیادی چیست، میتوان گفت یکی از روشهای تحلیل بورس است که با استفاده از آن، ارزش ذاتی هر دارایی مانند اوراق بهادار، از طریق بررسی پارامترهای مالی، اقتصادی و غیره برآورد میشود. تحلیلگران بنیادی در برآورد ارزش اوراق بهادار به مطالعه و بررسی عوامل خرد و کلان مالی و اقتصادی مانند نرخ بهره، نرخ تورم، نرخ جهانی کامودیتیها و سایر عوامل مرتبط با صنعت مربوطه میپردازند.
هدف نهایی تحلیل بنیادی چیست؟
هدف نهایی تحلیل فاندامنتال، دستیابی به ارزش ذاتی دارایی مورد نظر است. اگر ارزش ذاتی به دست آمده، بالاتر از قیمت فعلی باشد، سهم برای خرید مناسب خواهد بود. درحالیکه پایین بودن ارزش ذاتی نسبت به قیمت بازار آن نشاندهنده این است که قیمت سهم دارای حباب است.در مقابل، تحلیل تکنیکال که یکی دیگر از روشهای تحلیل بورس است، با استفاده از دادههای قیمت و حجم معاملات، عمدتاً بهصورت نموداری، سعی در پیشبینی قیمت سهام دارد. چرا که معتقد است همهچیز در قیمت سهام منعکس میشود.
• برای اطلاع از قیمت فعلی هر سهم، وبسایت TSETMC مراجعه کنید.
نکات اصلی که باید بدانید
۱- یکی از پیشفرضهای اصلی تحلیل فاندامنتال این است که قیمت بهطور کامل ارزش واقعی سهم را نشان نمیدهد. در اصطلاح مالی، این ارزش واقعی بهعنوان ارزش ذاتی شناخته میشود.
۲- فرض دوم تحلیل بنیادی بیان میکند که بازار در بلندمدت، ارزش ذاتی سهام را منعکس خواهد کرد و قیمتها به ارزش واقعیشان نزدیک میشوند.
تحلیلگران بنیادی معمولاً در تحلیل خود، از دو رویکرد برای تعیین سهم با بازدهی مناسب استفاده میکنند:
رویکرد بالا به پایین:
در این روش ابتدا به بررسی اقتصاد کلان میپردازیم. سپس مواردی از قبیل روابط بینالمللی، روابط اقتصادی، نرخ تورم و نرخ بهره را تجزیه و تحلیل میکنند تا صنعت مناسب برای سرمایهگذاری مشخص شود. در انتها از بین شرکتهای موجود در صنعت برگزیده، بهترین شرکت از نظر بازدهی و سرمایهگذاری تحلیل میشود.
رویکرد پایین به بالا:
در این رویکرد برخلاف روش قبلی، ابتدا شرکت و سپس وضعیت آن در صنعت سنجیده میشود. بعد از آن به بررسی این صنعت در اقتصاد داخلی و خارجی میپردازند.
چه اطلاعاتی برای تحلیل بنیادی لازم است؟منابع اطلاعاتی لازم در تحلیل بنیادی به دو بخش تقسیم میشوند. اطلاعات درونی شرکت مثل انواع صورتهای مالی، طرحهای توسعهای، خط مشی مدیران و سیاستهای شرکت. اطلاعات بیرونی مثل تورم، نرخ بهره، نرخ ارز، اخبار سیاسی و قیمتهای جهانی تقسیم میشود.
تحلیل بنیادی چیست؟
یکی از روشهای تحلیل بورس است که با استفاده از آن، ارزش ذاتی هر دارایی مانند اوراق بهادار، از طریق بررسی پارامترهای مالی، اقتصادی و غیره برآورد میشود.
هدف نهایی تحلیل بنیادی چیست؟
هدف نهایی تحلیل فاندامنتال، دستیابی به ارزش ذاتی دارایی مورد نظر است. اگر ارزش ذاتی به دست آمده، بالاتر از قیمت فعلی باشد، سهم برای خرید مناسب خواهد بود. درحالیکه پایین بودن ارزش ذاتی نسبت به قیمت بازار آن نشاندهنده این است که قیمت سهم دارای حباب است.
چه اطلاعاتی برای تحلیل بنیادی لازم است؟
اطلاعات درونی شرکت مثل انواع صورتهای مالی، طرحهای توسعهای، خط مشی مدیران و سیاستهای شرکت. اطلاعات بیرونی مثل تورم، نرخ بهره، نرخ ارز، اخبار سیاسی و قیمتهای جهانی
تحلیلگران بنیادی معمولاً از چند رویکرد برای تعیین سهم با بازدهی مناسب استفاده میکنند؟
دو رویکرد، رویکرد پایین به بالا و رویکرد بالا به پایین
نظرات کاربران